تا کمال راهی نیست

ادبی - اجتماعی

تا کمال راهی نیست

ادبی - اجتماعی

متظاهران کذّاب و فحّاش و دین گریزی جوانان

   در اعصار مختلف بالاترین ضرباتی که به اسلام زده شده همواره از ناحیه کسانی بوده که در پشت نقاب دین چهره ی واقعی و شنیع خود را پوشانده اند .مدتها ست که بازار رواج فرهنگ تظاهر و ریاکاری در اکثر امور مخصوصا در مسائل دین و تدین در زندگی اجتماعی مردم جاری شده است. البته در زمان قدیم نیز در میان ملل گوناگون این گونه بیماری های اجتماعی بوده به خصوص وقتی دیدی بزنیم به اشعار شعرا و عرفا و نویسندگان در هر عصری ، اما به وسعت امروزی در هیچ یک از اعصار نمی توان سراغ آن را گرفت. جایی که حافظ این تزویررا اینگونه تصویر می کند:

   احول شیخ و قاضی و شرب الیهودشان        کــردم ســوال صبحدم از پیر می فروش 

    گفتا نگفتنی است سخن گر چه محرمی        درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش

   در برخی  مجالس  مذهبی نماها  که  در آن هر انگیزه ای وجود دارد جز خـدا، و یا عده ای از مرثیه خوانانِ  خودنما، که به جایِ نقلِ وقایع مستند، فقط به فکرِِ گرم کردن و گریاندنِ مخاطبانِ خود هستند از انسانهایی که با مُهر زدن بر پیشانی خود، خیال می کنند چهره عابدان  را به نمایش گذاشته اند،و نیز محجبه های آن چنانی که فقط خود را می خواهند زهرا س گونه به بیننده معرفی کنند اما دلشان جای دیگر است  و هزاران سودا در آن نهفته دارند ، تا آنهایی که  با بستن شال سبز دور گردن، با خود می پندارند قیافه عصمت ائمه  را پیدا کرده  و در حوزه ی معنویت آنها قرار گرفته اند. و یا کسانی که ناهنجاری های شخصیتی خود را پشتِ نقاب دین مخفی یا توجیه می کنند، تا عده ای که به طور علنی دین را وسیله ی کسب و کارِ و توجیه رفتارهای غلط اجتماعی  خود کرده اند ،   و خلاصـه اینکه ریاکاران  در ظاهر، علایم ابرار و نیکوکاران را نشان می دهند ولی در باطن، فاقد آن هستند و مخالف آن عمل می کنند. لذا، باعث بدنامی و خدشه دار شدنِ چهره واقعی دین مبین اسلام گردیده اند.

  در حالی که پیامبراکرم  خودش نمونه کامل هر اخلاق پسندیده ای است " انک لعلی خلق عظیم"و نیز ایشان اساس دین را مبتنی  بر مکارم اخلاقی بیان کرده است ، که دوری از فحاشی و هرزه زبانی و داشتن صفات حسنه و  نکو کاری و خیر اندیشی و مهربانی  ارکان اصلی آن هستند و هدف و رسالت آن را نیز، ساختنِ انســانِ برتر  بیان نموده است. که مصداق همان خلیفه الله باشد.     

   نیز، در دین اسلام،  از میان بدترین و پست ترین اعمال،  دروغـگویی  و  ریاکاری و نیز هتک حرمت  به منزله دشمنی باخدا  و شرک نامیده شده، که آنان را به بدترین جایگاه و کیفرها وعده داده است.

 حال، با این وصف فشرده، آیا این دروغگویان و متظاهرینِ به دین ،  جایگاهی در دین دارند؟!  یا دین هم از اینان بیـزاری و تبرّی می جوید؟

  با نهایت تاسف، عده ای از افراد ، با دیدنِ این متظاهران دغل باز، نسبت به اصلِِ دین مشکل  پیدا کرده اند، و عملکردها و مواضع آنان، سخت موجبِ تأثر و آزردگیِ خاطر اینان گردیده، به طوریکه عده ای را متمرّد نموده، و برخی را به دین گریزی و حتی به دین ستیزی  وا داشته است.این افراد دینداری را تا زمانی پایبنداند که پای منافعشان در میان باشد و وقتی که احساس خطر کردند و نیز احساس کردند غرور کاذبشان دستخوش تخفیف شده چشمانشان از شدت غضب سرخ شده و رگ های گردنشان بیرون میزند و از هیچ گناهی و از هیچ خشونتی و فحاشی گری فرو گذاری نمی کنند.

  آیااین افراد همان هایی نیستند که در اعصار مختلف ، بیشترین آسیب ها را به  رشد و تعالی   و پویایی دین زده اند و دارند می زنند؟ و یا با به روز ننمودنِ دین، باعثِ ”دین گریزی“ گردیده اند؟

   آیا اقداماتِ اینان، موجب نگردیده تا گروهی از جوانان این مرز و بوم، عامل دین را مانع خوشبختی، تنوع، نشاط و شادی خود بدانند؟ و آن را مانع پیشرفت و تحرک خود بخوانند؟

به قول حضرت حافظ :

 مشکلی دارم زدانشمند مجلس باز پرس         توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند

 گــوئیا باور نمـــی دارنــــد روز داوری       کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند

  آیا فکر نمی کنید که سهمِ اینان، در راندن جوانان به سوی دنیای مدرنِ مبتذل (نه مدرنِ متکامل)  به مراتب بیشتر از کسانی است بی دینی را با همان قیافه ی بی دینانه ارائه      می دهند؟

  باید متذکر شد، در موضوعِ  دین گریزی ، موارد گوناگونی نقش دارند، مانند  هجوم سازمان یافته ی فرهنگ های غربی و یا محدودیت های اعمال شده از سوی خانواده ،  و یا  ترویج خرافات به جای دین که ما در اینجا، به دلیل اهمیت موضوع، تنها  دین گریزی را از بُعدِ ریاکاران کذّاب و متظاهرین به دین ، عنوان می کنیم.

    به هر حال میزان گرایش افراد به دین و دین ورزی تک تک اشخاص در همان جامعه را، می توان متناسب به سلامتی تدین و افرادی که داعیه دار دین هستند و کارشان با حرفشان یکی است سنجید.

  کما اینکه به هر مقدار که این قشر با ارزشهای دینی فاصله داشته باشند به این معنی است که  دین داری در معنی عام آن دچار آسیب  شده است.   پس کارِِِِِِِ فرهنگی، که پاسخگوی نسل جوانِ امروز باشد و نیز تناسب  قول و فعل و هوشیاری لازم را در این مقطع تاریخی ، از ضروریات بسیار مهم در آسیب شناسی دینی  است.

  به راستی تا چه موقع پاسخ های کُهنـه  و تکـراری به پرسش های جدید  و تازه شنیده شود؟  تا کی ارائه دین در ظروفِ کُهنه ی صدها سال قبل، مشاهده گردد؟!

 آیا بهتر نیست جهت  جلوگیری از به هدر رفتن فرصت ها و نیر دین گریزی افراد، به جای شعار دادن ها و بد معرفی کردن ها  تلاش کنیم تا نگاهِ منطقی و خردگرایانه  را جایگزینِ نگاهِ  تکلیفی و آمرانه  نماییم؟ تا دین شناسی پرتوی از عقلانیت وعلم  داشته و با بهره گیری از خــرد و  عقلانیت ممکن باشد؟  تا همگان بفهمند که انحرافاتِ دین، دلیل بر تقصیرِ خودِ دین نیست، زیرا علم و دین، مؤید و مکملِِ یکدیگرند و همراه هم  انسان را به سوی  تعالی  و توسعه  و  کمال رهبری می کنند.

   پس باید با راهکارهای فرهنگی و دینی ترتیبی اتخاذ گردد تا همه مردم، حساب دین را، از این ریاکارانِ متظاهر و دروغگو  و فحاش و خشونت طلب و فحاش جدا بدانند.

   بعضی ها معتقدند که در جوامع امروزی  با توجه به مدنیت و رشد و شکوفایی عقلانیت، دین باید از تار و پود جامعه رخت بربندد چون برای هر موردی قانونی است و با قانون می توان کار را پیش برد . این قبیل افراد حق دارند این حرف را بزنند وقتی که می بینند دین ابزاری برای خشونت و حق کشی و غارت دیگران شده عقل و منطق را فدای احساسات دینی می کنند و چه جنایاتی که نمی آفرینند  در این گونه مورد می توان از اعمال وحشیانه ی سلفیان یا طالبان و سپاه صحابه در پاکستان و عربستان و ... یاد کرد که بی دین ترین افراد شاید این جرات و جسارت را در مواجهه با دشمنان خود نداشته باشند.اما اگر دینداری به اضافه چاشنی معنویت که متصل به بعد وحیانی دین است در جامعه محقق شود(با حالت خوشبینی) حتما بهتر از قانونی خواهد بود که کل امور جامعه را در بر گرفته باشد .حالا حساب کنیم در جامعه ای که نه قانون  اجرا شود و نه از دیانت خبری باشد و مضاف بر آن افراد متظاهر دین را برای تضعیف خود دین و تحمیق افراد جامعه در پیش بگیرند آخر و عاقبت چنین جامعه ای چه خواهد شد ؟ خدا داند.

  البته این سنت جاری خداوند است که حق به حق دار خواهد رسید اما دیر و زودش به دست خود افراد است که بخواهند و یا نخواهند .

حالا اگر به جای مبارزه با بی دینان و بد دینان ،  با متظاهران و دروغگویان و فحاشان که  خود را به عنوان دینداران و سینه چاکان ائمه و اولیا خدا معرفی می کنند مبارزه شود نتیجه ای بهتری از این روند کنونی به دست خواهدآمد.

  امیدوارم  مردم ما، حسابِ ریاکاران را از دین کاملا جدا بدانند،  و به جای ظاهر بینی و گریز از دین، باچشمِ بصیرت به حقیقتِ دین بنگرند، تا به خوبی بدانند که هیچ عنصرِ گریزاننده ای در دین وجود ندارد، چون دین منطبق با  عقل و  علم  و فطرت خدادادی بشری است ،و می تواند به انسان، حیات، حرکت، رشد و  کمال بخشد.

  نتیجه اینکه، علت دین گریزی“ را می بایست در خارج از قلمرو دینِِ حق جستجو کرد.  زیرا دین، هیچگاه مانع کسی از شادی و پیشرفت و خوشبختی نیست، بلکه مشوّق و مساعد کننده آنها در مسیر شادی، موفقیت، خوشبختی  و متعالی شدن است.و نباید دینداری را در گریستن و گریاندن مداوم خود و مردم جستجو کرد چون از نگاه روانی هم، دین عامل نشاط و پویندگی و سرزندگی و شادی است و این حق مسلم انسانیت نباید دستخوش کوته نظری کوته بینان شود.

و نیز یادمان باشد عاقبت ار آنِ  انسانهای  خویشتن دار است

آری این وعده تخلف ناپذیر الهی و فلسفه تاریخ است که سرانجام دروغگویان و ریاکاران و فحاشان و ستم گران و ظالمان تلخ و دردناک است،

سختی کشی زدهر چو سختی دهی به خلق       در کیفر فلک غلط و اشتباه نیست

                                                                                          پروین اعتصامی

 وسیـــــعلم الــذین ظلمـــــوا ایّ منقـلـب ینقلبــــــــون

 بزودی ستمگران عاقبت کار خود را خواهند دانست


 

علیزاده

اردیبهشت ماه سال 1392

حکایات

1- عارفی را دیدند مشعلی و جام آبی در دست، پرسیدند: کجا می روی؟

گفت: می روم با آتش، بهشت را بسوزانم و با آب جهنم را خاموش کنم، تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند، نه به خاطر عیاشی در بهشت و ترس از جهنم.


2-شخصی از آشنای خود الاغ طلبید تا به جایی رود. آن مرد گفت: من الاغ ندارم. در این اثنا خر از پاگاه(اصطبل) به فریاد آمد. آن مرد گفت: تو نگفتی من الاغ ندارم؟ گفت: عجب، سخن مرا قبول نمی کنی وسخن خر را قبول می کنی؟(حبله رودی از کتاب مجمع الامثال)]


3-  شخصی از مولانا عضدالدین پرسید که چونست که در زمان خلفا، مردم دعوی خدایی و پیغمبری بسیار می کردند و اکنون نمی کنند؟ گفت: مردم این روزگار را چندان ظلم و گرسنگی افتاده است که نه از خدایشان بیاد می آید و نه از پیغامبر(رساله ی دلگشا، عبید زاکانی)


 4-خانمی شوهرش را به مطب دکتر برد. بعد از معاینه ، دکتر، خانم را به طرفی برد و گفت: اگر شما این کارها را انجام ندهید، به طور حتم شوهرتان خواهد مرد .

اول هر صبح، برایش یک صبحانه ی مقوی درست کنید و با روحیه ی خوب او را به سرکار بفرستید.

دوم اینکه هنگام ناهار، غذای مغذی و گرم درست کنید و قبل از اینکه به سرکار برود او را در یک محیط خوب مورد توجه قرار بدهید .

سوم اینکه برای شام، یک غذای خوب و مخصوص درست کنید و او در کارهای خانه کمک نکند.

در خانه، شوهر از همسرش پرسید دکتر به او چه گفت: او (خانم) گفت: شما خواهید مرد .


5-داستان ایمان واقعی

روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در


 غیاب او آتش گرفته و کالا های گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و

 خسارت هنگفتی به او وارد امده است .


فکر می کنید آن مرد چه کرد؟!


خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت ؟


او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت :

 "خدایا ! می خواهی که اکنون چه کنم؟


مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود ، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود :

مغازه ام سوخت ! اما ایمانم نسوخته است ! فردا شروع به کار خواهم کرد!

بهار آمد


بهار آمد

آخر آمد ...

از سد سیاهی ها و سردی ها گذشت

از زنجیر اسارت زمستان رخنه ای پیدا کرد

آری  آری

رخنه ای هست در این تاریکی

باید بگذرد

مگر نه سنت طبیعت و خلقت بر این بوده خواهد بود

جام شهد زیبایی و طراوتش را نظاره کن

کرانه اش را خیره شو

و آوازش را تو بخوان و ترنّم دلکش و روح نوازَش را تو برقص

ببین بهار چگونه بر باغ بی جوانه ی ما ترانه می خواند

دیگر می شود سبز دید چراغ راهنمای همیشه قرمز برای عابران پیوسته پیاده را.

بهارا !  تو بمان

با ما تو بخوان...

می شود رستن ازبند تاریکی ها و سردی ها را از تو آموخت

می شود روح بی قرار خسته و راکد از حمله ی  سوز و سرما را ، از تو سبز کرد و قدم برداشت.

می شود قصه را از حوالی پایان آن شروعش کرد .

بلوط و صنوبر و شمشاد را اگر بریده اند...

می شود دوباره سبز شد و  جوانه بر زد و شکوفه هم سر زد.


 

 علیزاده اول فرورین 1392